زندهگی گر همهاش مثل نوشتن باشد
گرگ هم با برهها دستبهگردن باشد
مثلاً مردِ پر از غیرت تلقینشدهیی
پیش آیینه به تعبیر خودش زن باشد
بعد، اشرافیتم حاصل یکشب کاریست
اگر آمیزش غمگین دو تا تن باشد
بگذر از قصۀ آرامش و این سنگ صبور
که عبور شتر از نیفۀ سوزن باشد
شب یلدا و شراب و غم دوریِ رفیق
شمع کمنورِ سرِ مقبرۀ من باشد
تا تو بر سنگِ مزارم بنویسی: کاوه!
زندهگی، آمدن و بودن و رفتن باشد
سلام شاعر
لذت وافر بردم
دست مریزاد
سلام کاوه جان
وبلاگت خیلی عالیه
راستی اسم وبلاگ منم عینک آفتابی هستش
میای با هم تبادل لینک کنیم؟
اگه مایل هستی منو با نام عینک آفتابی لینک کن
منتظرم
سلام شاعر عزیز،جناب اقای جبران.بنده به صورت اتفاقی به وبلاگ شما رسیدم ، و از شعر هایتان خوشم امد.من شما را لینک می کنم تا یادم نرود گاهی به وبلاگ شما سری بزنم.امیدوارم موافق باشید.اگر هم مخالف هستید در قسمت نظرات وبلاگم پیام دهید.موفق باشید.
کاوه ای چرا آپدیت نمیکنی ؟؟!!!